روژیناروژینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

روژینا نفس مامان و بابا

25 ماهگی جوجه کوچولو

25 ماهگیت مبارک عشق مامان اینم کادوی مامان و باباسی (تاب تاب) به مناسبت 25 ماهگی گل دخملمون   عزیز مادر منو ببخش که بعد از جشن تولدت نتونستم بیام و وبت رو آپ کنم. تو این ماهی که سپری کردیم اتفاقات زیادی پیش اومد چن روز بعد از تولدت از طریق sms متوجه شدم مامان دوست خوب وبلاگیم مریم جون، مامان امیر علی دونه برفی از دنیا رفته. از شنیدن این خبر واقعا شوکه شدم. برای مریم عزیزم از خدای مهربون صبر مسئلت دارم و امیدوارم مادربزرگوارش با خانم فاطمه زهرا محشور بشن http://amirali-90.niniweblog.com/ از دخملی بگم که تو این چن وقت خانوم تر شدی اما یکم لجباز البته بعضی وقتا..... از همه بدتر اینکه اصلا لب به غ...
28 بهمن 1393
2249 24 40 ادامه مطلب

تولد 2 سالگی

  روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی هستی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است بهانه ی زندگیم تولدت 2 سالگیت مبارک عشقم ، امیدم تو هیچی کم نداری برای همه چیز من بودن دیوانه وار دوستت دارم دخترم روز جمعه 26 دیماه یه روز آفتابی و خوشگل با  تاخیر یک روزه جشن تولد دو سالگی عشقم با تم زنبوری تو خونه مامانی برگزار شد. زحمت تزیینات تم هم دوست وبلاگیم زهرا جون کشیدن واقعا دستش درد نکنه http://parsaparty.blogfa.com/ جای همه دوستای وبلاگیم خالی بود. خیلی بهمون خوش گذشت خصوصا به وروجک شیطون بلای ...
29 دی 1393
8918 33 63 ادامه مطلب

تحولات روژینا گلی

سلام جیگر مامان بعد چن وقتی امروز فرصت کردم وبت رو آپ کنم ولی طبق معمول بازم با عجله هفته گذشته با کلی رشوه بالاخره راضیت کردم ببرمت آرایشگاه و موهاتو کوتاه کنم. موهات خیلی بلند و کم جون شده بود. اما بر خلاف علاقه ای که در ابتدا نشون میدادی وقتی خاله دست به قیچی شد انگار که دوباره پرستارای بیمارستان رو دیده باشی شروع کردی به گریه کردن و جیغ و هوار خیلی دلم سوخت چون کاملا درکت میکردم و میدونستم دلیل این همه ترست چیه خدارو شکر آرایشگرمون خیلی حرفه ای عمل کرد و با وجود گریه و بی تابی تو سریعا موهاتو کوتاه کرد. موقع خارج شدن از اونجا کلی با خاله دوست شده بودی و براش بوس میفرستادی اینم عکسای دخملی بعد کوتاهی مو که البته یه کوچو...
14 دی 1393
3163 22 41 ادامه مطلب

روژینا و یلدای 93

  عزیز دل مادر چه ذوقی دارم که حتی یک دقیقه بیشتر در خواب منی! یلدات مبارک عشقم دوستای مهربون نی نی وبلاگی من، عاشقتونم یلداتون هزاران بار مبارک یلدای 92 یلدای 93 اینم از بقیه عکسای شب یلدای امسالمون فدات بشم که کلی ذوق کردی بازم انگشت ملوسک تو کیک روژینا و باباسی و باباجون اینم عکس 2 روز پیش دخملی وقتی برای اولین بار اجازه داد موهاشو دو گوشی ببندم و این هم ادامه ماجرا قربونت بشم که عاشق فوت کردن شمع تولدی و تو خونه هر جا شمع ببینی بیچارمو...
1 دی 1393
3151 17 23 ادامه مطلب

23 ماهگیه عروسک خانوم

فرشته پاک و معصومم 23 ماهگیت مبارک همه زندگی من وبابایی دیشب دوشنبه 93/9/24 به مناسبت 23 ماه کامل در کنار فندق کوچولو بودن یه جشن 3نفره خودمونی با حضور مامان و باباسی و روژی ملوسه گرفتیم. خدارو هزاران مرتبه شکر که دخملی الان خوبه و سرحال دیگه چیزی به تولد دو سالگیت نمونده عشقم خدایا هزاران بار شکر دخترم داره 2 ساله میشه و بزرگتر و خانومتر خدایا خیلی دوست دارم که همچین نعمت ارزشمندی رو بهم دادی تمام سعیمو میکنم که قدر این نعمت بزرگ رو بدونم اینم چن تا عکس از دیشب اینم کیک 23 ماهگی متاسفانه شمع عدد 3 نداشتم و با کمبود امکانات مواجه بودیم ناچارا از عدد 2 و 3 تا شمع کوچول...
25 آذر 1393

روژینای مامان و یه هفته خیلی سخت

سلام امید مامان دلم خیلی پره. تو هفته ای که گذشت خیلی سختی کشیدیم خصوصا خودت ولی خدا رو هزاران مرتبه شکر که همه چیز به خوبی و خوشی گذشت. جمعه هفته گذشته 93/9/7 صبح به محض بیدار شدن از خواب احساس کردم بینی کوچولوت کیپ شده با خودم گفتم ای داد بیداد بازم بچم داره سرما میخوره.... تا ظهر به حدی آبریزش بینی داشتی که دیگه داشتم کم کم میترسیدم و همین شد که برای اولین بار شروع کردم به خود درمانی!!!!!! گفتم یه سرما خوردگی سادس این منم که همیشه همه چیز و بزرگ میکنم. با چن سی سی استامینوفن و چن سی سی سفکسیم زودی خوبش میکنم بچمو..... اتفاقا تاروز یکشنبه همون هفته آبریزشت به کلی قطع شد و خدا رو شکر میکردم که حالت خوب شد و کار به جاهای ب...
19 آذر 1393
1259 15 31 ادامه مطلب

وبلاگ کوچولوی من تولد یک سالگیت مبارک

وبلاگ دختر کوچولوی من 1 ساله شد   یک سال خاطرات تلخ و شیرین رو برات اینجا ثبت کردم عشق مادر شبا و روزای قشنگ از تنهاییامون گفتم ، از شادیها و غم هامون گفتم، از جشن ها و دور همی هامون گفتم روزای آفتابی یا برفی و سرد رو ثبت کردم از نشستن تا تاتی تاتی کردن و راه رفتن و دویدنت و مرواریدای خوشگلت نوشتم از شیطنتای لذت بخشت و نگاهای نادمانه تو دل بروت!!!! و در این میان دوستای مهربون و گلی پیدا کردم که عاشقشونم و کلی بهشون عادت کردم و همیشه براشون آرزوی سلامتی و خوشبختی دارم و چن تاییشونم از نزدیک دیدم امیدوارم برای همیشه واسه هم دوستای خوبی باقی بمونیم نفس مامان می خوام تا...
6 آذر 1393
1544 19 29 ادامه مطلب