متولد شدن روژینا هدیه خدا
ساعت 5 صبح روز دوشنبه 25/10/1391 مامان از خواب بیدار شد آخه قرار بود ت این روز یه اتفاق مهم تو زندگیش بیفته! بابا مهدی هم تند و تند داشت کارا رو واسه رفتن به بیمارستان ردیف می کرد. بعد از حاضر شدن حدود ساعت 5:30 رفتیم دنبال مامانی تا باهامون بیاد آخه می خواستم مامانم کنارم باشه!هیچ وقت یادم نمیره وقتی رسیدیم جلوی زایشگاه اینقد استرس داشتم که فکر کنم فشارم افتاده بود. رفتیم داخل بابا رفت کارای بستری شدنم رو انجام بده منو بردن قسمت ریکاوری آمادم کردن بعد از چند دقیقه اسمم رو صدا کردن و ازم خواستن روی ویلچر بشینم وقتی داشتن منو داخل آسانسور می بردن با بابا و مامانی خداحافظی کردم نگرانی و استرس رو تو چشماشون می دیدم!&n...
نویسنده :
مامان ریحانه
12:58