بابایی مهربونم روزت مبارک
7 مهر روز آتش نشان
رو به بابایی مهربون و با گذشتم صمیمانه تبریک میگم
با تمام وجودم عاشقشم
دیشب به مناسبت 7 مهر روز آتش نشان واسه بابایی یه جشن کوچولو گرفتیم.
می خواستم بدونه که من و خانواده همیشه قدر زحماتش، شب بیداریهاش و خطر کردن هاشو میدونیم.
چن سال پیش زمانیکه هنوز مجرد بودم یه روز اتفاقی تو مسیر بودم دیدم خیابون خیلی شلوغ شده ناخودآگاه رفتم سمت شلوغی. دیدم ای دل غافل یکی از پاساژهای شهر از طبقه بالا دچار حریق شده.
تا سرم رو چرخوندم دیدم ماشین آتش نشانی با سرعت خیلی زیاد به محل حادثه رسید.
وای که قلبم داشت از سینم بیرون میزد،چرا؟؟؟؟؟
چون اون روز بابام شیفت بود. خوب که دقت کردم دیدم بابایی پشت فرمون ماشین آتش نشانی نشسته و به سرعت برق و باد سریع پیاده شدن و شروع کردن به انجام عملیات. هیجان و استرس رو تو چهره تک تکشون میشد دید. بابا فرمانده عملیات بود. یکی یکی همکارا رو هدایت کرد هر کدوم به سمتی که اطفاء به درستی انجام بشه. تو یه آن، دیدم بابا خودش شیلنگ اصلی رو گرفته و رفت داخل، سمت راه پله ها......
همه چیزو داشتم با چشمام میدیدم، از وحشت خشکم زده بود.
آتیش مثل یه مار عصبانی که به خودش می پیچه رسیده بود به باکس راه پله و داشت میومد پایین و بابایی هم تو راه پله هااااا......
پلیس مدام سعی میکرد مردم رو متفرق کنه. دیگه چیزی ندیدم.
وای که حالم تو اون لحظه قابل وصف نیست.
فقط اشک میریختم و دستامو بهم فشار میدادم و امام زمان رو صدا میکردم که بابام از این فاجعه جون سلامت به در ببره.
ولی بعد 20 دقیقه تلاش بی وقفه بابایی و همکارا موفق شدن آتش رو مهار کنن. تمام تن و بدنشون خیس عرق و یه جاهایی از لباساشون سوخته بود. چن جا از سر بابایی موقع عملیات به در و دیوار خورده بود و خون میومد.
ولی خودش خیلی راضی بود که تونسته بود با موفقیت عملیات رو به اتمام برسونه.
الان که اون روز رو بیاد میارم مو به تنم سیخ میشه و میدونم بابایی 30 سال هر روزش با چنین وقایع وحشتناک و پر استرسی گذرونده فقط میتونم بگم که بهش افتخار میکنم.
بهش افتخار میکنم ، بخاطر اینکه من و داداشم بزرگ شیم و واسه خودمون کسی بشیم این همه سال از جونش مایه گذاشته.
خدا همه باباهای مهربون و با گذشت رو واسه خانواده هاشون حفظ کنه.
اینم چن تا عکس از دیشب
عشق مامان داشتی از کنار باباجون و باباسی بودن لذت میبردی
بابای مهربونم زمستون امسال باز نشسته میشه و واسه این موضوع ناراحته
چون عاشق کارشه و ما هم عاشق خودش