20 ماهگی نفس کوچولو و این چند روز
نفس مامانی 20 ماهگیت مبارک
جونم واسه دخملی نازم بگه این چن روز یه کمی بیشتر از همیشه سرمون شلوغ بود.
سه شنبه هفته پیش واسه عصرونه همکارای مامان، خاله ندا و خاله مریم ، خاله بهاره و خاله بهنوش خونه ما دعوت بودن. دوره همیه خوبی بود و خیلی خوش گذشت .
چون دقیقا روز 25 شهریور بود و مصادف با بیستمین ماهگردت، تصمیم گرفتم یه کیک کوچولو هم واست بگیرم تا دور همیمون خاطره انگیز تر بشه.
اینم چن تا عکس از اون روز
ا
اینم از قسمت خوشمزه ماجرا
چون بچه ها عاشق پیتزا بودن واسشون درست کردم ،کیک مرغ هم واسه مامانا
جای همه دوستام خالی اونروز خیلی به ما و بچه ها خوش گذشت.
از فردای اون روز خونه کارگر داشتم و شروع کردم به خونی تکونی......وای که هرچی بگم از این کار خونه کم گفتم بخدا. فکرشو بکن از سرکار خسته و کوفته برمیگشتم و از اون ور یه ناهار جزئی میخوردم و شروع میکردم به تمیز کاری ولی خدارو شکر بالاخره تموم شد.
واقعا چه حس خوبی داره این تمیزی. الان که به خونه نگاه میکنم به خودم میگم واقعا ارزششو داشت.
جمعه هفته گذشته رفته بودیم یه چرخی سمت ماسال و روستاهای اطرافش بزنیم.
رسیدیم به روستای زیبای تنیان که واقعا جای دیدنیه و به همه پیشنهاد میکنم سری به اونجا بزنن. نتونستم عکسی از مناظر زیباش بگیرم ولی چن تا عکس از بازی تو با گوسفنداش دارم.
الهی که مامانت فدات بشه که هم ازشون میترسی و هم شجاعانه میری سمتشون.
دیروز یکشنبه هم خونه خاله مریم به صرف آش ترش خورون دعوت بودیم.
این دفعه رو دیگه وااااااقعا جای همه دوستای حقیقی و مجازیم خالی.
به جمع دیروزیمون خاله نسترن و دخملیش آوا کوچولو و خاله محبوبه هم اضافه شده بود که قربونش بشم یه نی نی کوچولو تو راهی داره و ما هم تصمیم گرفتیم سورپرایزش کنیم و بازم جریان کیک و کادو و بزن و بکوووووب
روی کیک اسم نی نی خاله محبوبه رو که هنوز جنسیتش مشخص نیست گذاشتیم، کوکو جان!!!!
اینم کیک کوکو جان خاله محبوبه!!!!
اینم کادوهای کوچولوی کوکو جان که واسه میمنت خریده بودیم
این دخملی نازم و آوایی و ماهان و علی