روژیناروژینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

روژینا نفس مامان و بابا

روزهای اردیبهشتی ما

1394/2/23 12:38
نویسنده : مامان ریحانه
1,695 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان

این روزها زیاد فرصت نمی کنم مثل قدیم به وبلاگت سر بزنم و آپدیتش کنم

ولی بدون دیوونه وار دوستت دارم عشقم

http://zibasaz.niniweblog.com/

روز 12 اردیبهشت 3 تا مناسبت داشتیم:

1-روز پدر    

2-روز مرد   

3-تولد مامان مهربونم     

4-باز نشستگی بابای عزیزم     

 

اینم عکسای همون روز و جشن خودمونی خونه ما

متاسفانه بقیه عکسارو نمی تونم تو وبلاگ آپلود کنمغمگین

مامان عزیز تر از جونم تولدت مبارک

به دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربونت کنم

مهربان ترین بابای دنیا
صادقانه دوستت دارم و هزاران شاخه گل شقایق تقدیمت می کنم.

همسر خوبم به ذهنم سپرده ام كه غیر از تو به كسی فكر نكنم، به چشمانم یاد داده ام كه جز تو نبیند و در روز مرد هدیه ام برای تو قلبی است كه تا ابد می تپد.

اینم بنر تبریک سازمان به بابایی مهربونم توی شهر

 

از این روزا بگم که ماشالا خانومی شدی واسه خودت:

تازگیا یاد گرفتی از هر کسی چیزی می خوای آخر اسمش یه جون اضافه میکنی البته نه جون همون دون

مامان دون، بابا دون.....

ما هم که با دیدن اون قیافه معصومت و شنیدن اسممون با اون حالت از خود بیخود میشیمو دست رد به سینت نمی زنیم....

یکی دیگه از تکیه کلامای دوست داشتنیت (که اونم باز جدیده )اینه که اگه چیزی بخوای و من بگم نه نمیشه نهچشات رو ریز میکنی و انگشت شصت و اشارتو بهم میچسبونی و میگی گیگی گیگی...

یعنی مامان فقط یکمبغلمحبتبوس

وای نمی دونی دیگه نمی تونم طاقت بیارم و سفت بغلت میکنم و میبوسمت و بهت میگم فقط یه کوچولوزیبا

نفسم در حال عشق کردن با جوجه کوچولوهایی که تو راه دیده بودیم

خبر بعدی اینکه دخملی ما فقط چن جلسه ای مهد رفت و  دیگه همکاری نکرد و مدام گریه میکرد و نمی خواست ازم جدا شه و مربیش گفت که کاملا این رفتارش طبیعیه چون بچه ها تو این سن خیلی به ماماناشون وابستن!

بهم پیشنهاد داد تا سه سالگی سعی کنم زیاد از خودم جداش نکنم و بعد سه سال ببرمش مهد

منم تصمیم گرفتم مجددا دخملی رو تو کلاسای مادر و کودک ثبت نام کنم تا قبل سه سالگی باز بتونی در کنار من تو جمع هم سن و سالات باشیبوسمحبت

 دختر نازم و جشن تولد دوستش توی مهد

 

اینم چن تاعکس از جمعه هفته گذشته و ماسوله

و دخملی سرماخورده من

 

پسندها (13)

نظرات (14)

خاله ندا
23 اردیبهشت 94 16:47
من قربون اون دختر گلم بشم .الهی که ریحانه جون بابات هزار ساله بشه و سالهای خوشی در کنار هم داشته باشید
مامان ریحانه
پاسخ
فدای تو خاله مهربونمخدا بابایی تورو هم برات حفظ کنهبرات آرزوی خوشبختی و سلامتی در کنار عزیزات دارم
مامان راحله
23 اردیبهشت 94 18:10
به سلامتی گلم .. ان شالله سایه پدر و همسر محترمتون همیشه بالای سرتون باشه تولد مامانتون هم مبارکخدا حفظشون کنه
مامان ریحانه
پاسخ
عزیزمی
مریم مامان دونه برفی
24 اردیبهشت 94 10:45
سلام ریحانه عزیز من هم این روز رو به پدرمهربون و زحمتکشتون و همچنین همسر عزیزت تبریک می گم و براشون آرزوی سلامتی و طول عمردادرم.
مامان ریحانه
پاسخ
فدات بشم مریم عزیزم
مریم مامان دونه برفی
24 اردیبهشت 94 10:50
ماشاءا.. روژینا گلی چقدر قدر کشیده و بزرگتر شده ....قربونش برم .. عکسهتون هم خیلی خوشگله مخصوصا عکس آخریه تو ماسوله .ماهم هروقت می ریم حتما از اون چای خوش عطرش که شوهرم خیلی دوست داره می خوریم.
مامان ریحانه
پاسخ
عزیز دلم نظر لطفته خاله جونمواقعاجای زیباییه و چاییشم حرف نداره
اتی مامان
24 اردیبهشت 94 18:12
روزپدرمهربون وهمسری عزیزتر از جونت مبارکهاباشهایشالله همیشه سلامت و پاینده باشنعزززززززیزم روژینای من مثل همیشه شیرین منیریحانه جون شمام با این شهر و طبیعت زشتتونبدجور حسودیم میشه ما اینجا داریم خفه میشمخوشبحالتون....
مامان ریحانه
پاسخ
قربونت اتی جونمواقعا خیلی زشته اه اه اه..... ولی واقعا خیلی جاتون اینجا خالیه.... چرا یه سر نمیاین پیش ما؟
مامانی عسل
25 اردیبهشت 94 12:02
به به چه روزهای خوب و چه جاهای تریحی قشنگی و از همه قشنگتر اون جوجو رنگیا بود که مثل خودت نازو دوست داشتنین
مامان ریحانه
پاسخ
جاتون خیلی خالیه خاله جونم
بابا و مامان
26 اردیبهشت 94 8:09
عزیز دلم همیشه خوش باشی
مامان ریحانه
پاسخ
فدای تو دوست خوبمببوس جوجه هارو
مادر بزرگ
27 اردیبهشت 94 8:01
سلام وب خوبی داری موفق باشین خوشحال میشم به ما هم سر بزنید با اجازه لینگ شدید
مامان ریحانه
پاسخ
متشکرم عزیزم چشم با کمال میل
مامان نيكا جون
28 اردیبهشت 94 12:45
مامان نيكا جون
28 اردیبهشت 94 12:47
سلام ماماني . من چند تا نظر دادم فك كنم وب من دچار مشكل شده عزيزم. روژينا گلي رو ببوس
مامان ریحانه
پاسخ
عزیزمیبازم پیش ما بیا خانومی
مامان روشا
28 اردیبهشت 94 13:47
سلام عزیزم چه جای باصفایی انشاالله روزهای خوبی روبادخملی وهمسرت توی دفتر خاطرات تون رقم بزنید، دخملی وببوسش فدات
مامان ریحانه
پاسخ
سلام گلمممنون از دعای زیبات
لیلا مامان پرنیان
28 اردیبهشت 94 14:40
سلام دوست مهربون مرسی که با سر زدید چه گل دختر نازی دارید خدا حفظش کنه با دیدن فشفشه روی کیک چه ذوقی کرده ایشالا سایه پدر و مادر عزیزتون سالهای سال روی سرتون باشه و در کنار همسرتون شاد باشید
مامان ریحانه
پاسخ
فدای تو گلمعزیز دلمی
اتی مامان
28 اردیبهشت 94 15:05
وای در حسرت دیدار شمال آواره ترینمبیشتراز یک ساله نرفتممگه این بچه های وروجک میزارن خداروچه دیدی ریحانه جون،اومدنی شاید همدیگرو دیدیم
مامان ریحانه
پاسخ
ای جاااااااانمایشالا به همین زودیا بیای اینور و همو ببینیم
هنرمند
18 آذر 94 15:47
ای انسان! مثل بادبادک باش ، با اینکه میدونه زندگیش به نخی بنده ، بازم تو آسمون می رقصه و می خنده همیشه بخند و نگران نباش بدون که نخ زندگیت دست خداست