تولد دایی رامین
سلام زندگی من
22 آبان تولد دایی رامین مهربونه
امسال 27 ساله میشه
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست!
مثل آرامش بعد از یک غم،مثل پیدا شدن یک لبخند،مثل بوی نم بعد از باران
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست!من به آن محتاجم!
امسال دهمین ساله که بدون تو ، رامین عزیزم ،تولدت رو جشن میگیریم
10 ساله که مامان همچین روزی رو به جای شاد بودن و پایکوبی کردن ،
سر خاکت اشک میریزه و باهات درد دل میکنه
و من با دیدن اشکاش احساس میکنم غصه دار ترین آدم دنیام
آرزوی اینکه داداش مهربونم پیشمون باشه و تو دایی رامین صداش کنی و براش دلبری کنی به دلم موند
همیشه بهم میگفت اگه خواهر زاده داشته باشم جونمم بخواد براش میذارم
چرا اینقد سرنوشت بی رحمه!!!!!!!!!!!!!
بغض گلومو داره میترکونه! گاه احساس میکنم سینم واسه این همه غم دیگه جا نداره!
دختر قشنگم مینویسم تا بدونی به مهربونی و بزرگیش تا بحال ندیدم !
با اینکه 17 سال بیشتر نداشت
ولی دلش به وسعت دریا بود و امکان نداشت از دستش کاری واسه کسی بر بیاد و انجام نده
داداشی خوشگل و مهربونم تولدت مبارک
بگویم و بدانی یا نگویم و ندانی فاصله دورت نمی کند
در خوبترین جای جهان جا داری، جایی که دست هیچ کس به تو نمی رسد!
روحت شاد عشق خواهر