روژیناروژینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

روژینا نفس مامان و بابا

متولد شدن روژینا هدیه خدا

1392/9/11 12:58
نویسنده : مامان ریحانه
1,391 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 5 صبح روز دوشنبه 25/10/1391 مامان از خواب بیدار شد آخه قرار بود ت این روز یه اتفاق مهم تو زندگیش بیفته! بابا مهدی هم تند و تند داشت کارا رو واسه رفتن به بیمارستان ردیف می کرد. بعد از حاضر شدن حدود ساعت 5:30 رفتیم دنبال مامانی تا باهامون بیاد آخه می خواستم مامانم کنارم باشه!هیچ وقت یادم نمیره وقتی رسیدیم جلوی زایشگاه اینقد استرس داشتم که فکر کنم فشارم افتاده بود. رفتیم داخل بابا رفت کارای بستری شدنم رو انجام بده منتظر منو بردن قسمت ریکاوری آمادم کردن بعد از چند دقیقه اسمم رو صدا کردن و ازم خواستن روی ویلچر بشینم وقتی داشتن منو داخل آسانسور می بردن با بابا و مامانی خداحافظی کردم نگرانی و استرس رو تو چشماشون می دیدم! بابا منو بوسید و گفت که اصلا نگران نباشم بزودی یه فرشته کوچیک میاد تو جمع خانوادگیمونفرشتهوقتی رفتم به سمت اتاق عمل ساعت دقیقا 8:25 دقیقه بود از استرس زیاد تمام تنم می لرزید روی تخت اتاق عمل دراز کشیدم. دکتر اومد پیشم و دلداریم داد و گفت عزیزم اصلا نترس چند دقیقه دیگه نینیتو می بینی! دکتر بیهوشی اومد پیشم و یه دستمال رو بینیم گذاشت و گفت بشمار و من شمردم 1و 2 و....! و دیگه چیزی نفهمیدم!!!!!!! عزیز دل مادر راس ساعت 8:35 دقیقه به دنیا اومد. من هم بعد از چند ساعت به هوش اومدم. به محض اینکه به هوش اومدم درد شدیدی رو احساس کردم اما می خئاستم بدونم تو کجایی! سالم هستی یا نه! بعدش که فهمیدم سالم و تپل مپلی تو پوست خودم نمی گنجیدم یه دختر خوشگل 400/3 کیلویی با 54 سانت قد و کپی مامان ریحانش. مامانش قربونش بشه!بغلماچقلب

روژینا در بیمارستان

روژینا و ورود به خانه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سحر مامان یسنا
6 بهمن 92 12:51
مامان روژینا بهت تبریک میگم بابات داشتن چنین فرشته زیبایی خوش به حالت که موقع زایمان مادرت پیشت بوده خوشحال میشم اگه به وبلاگ ما سر بزنی ودوستیمونو تایید کنی