روژینای مامان و یه هفته خیلی سخت
سلام امید مامان
دلم خیلی پره. تو هفته ای که گذشت خیلی سختی کشیدیم خصوصا خودت ولی خدا رو هزاران مرتبه شکر که همه چیز به خوبی و خوشی گذشت.
جمعه هفته گذشته 93/9/7 صبح به محض بیدار شدن از خواب احساس کردم بینی کوچولوت کیپ شده
با خودم گفتم ای داد بیداد بازم بچم داره سرما میخوره....
تا ظهر به حدی آبریزش بینی داشتی که دیگه داشتم کم کم میترسیدم و همین شد که برای اولین بار شروع کردم به خود درمانی!!!!!!
گفتم یه سرما خوردگی سادس این منم که همیشه همه چیز و بزرگ میکنم. با چن سی سی استامینوفن و چن سی سی سفکسیم زودی خوبش میکنم بچمو.....
اتفاقا تاروز یکشنبه همون هفته آبریزشت به کلی قطع شد و خدا رو شکر میکردم که حالت خوب شد و کار به جاهای باریک نکشید....
و اما از روز دوشنبه......
از روز دوشنبه یکم بی حال بودی و داشتی من و نگران میکردی ولی بازم میگفتم چیزی نیست بچس خوب میشه!
از عصر در کمال ناباوری شروع کردی به تب کردن!!!
با اینکه 3 روز تمام سفکسیم گرفته بودی!!! این دفعه تصمیم گرفتم ببرمت دکتر ولی نه دکتر خودت !
رفتیم پیش یه دکتر عمومی، وقتی به دکتر شرح ماجرا رو گفتم بهم گفت خیلی اشتباه کردی بدون اینکه بچه تب کنه بهش استامینوفن و خصوصا سفکسیم دادی! بچه ها زود در مقابل آنتی بیوتیک مقاوم میشن!
ترسیده بودم! نمی دونستم چرا این اشتباه رو کرده بودم!
من خیلی رو روژینا حساس بودم ولی نمی دونم آخه چرا !!!!!!!!
تازه بد تر از اون فرداش فهمیدم یه اشتباه مهلک دیگه هم کرده بودم ندانسته و ناخواسته!!!
طبق دستور قبلی پزشک که از تو دفتر چه بچم پیدا کرده بودم خودسرانه شروع کردم به دادن 5 سی سی استامینوفن تو همون روز اول اما نگو ای دل غافل دکتر منظورش از 5 سی سی شربت استامینوفن بوده ولی من هر 6 ساعت به بچم 5 سی سی قطره استامینوفن داده بودم.
وقتی به این موضوع پی بردم مثل این بود که از سر تا به پام آب جوش ریخته باشن!!!!!!!
سراسیمه شماره دکترش رو گرفتم و با گریه بهش جریان رو گفتم اونم با خونسردی بهم گفت چون چن وعده بیشتر ندادی خطرناک نیست اما اگر در دراز مدت استفاده میکرد واسه کلیه اش خطرناک بود.
وااااااااااای نمی دونی یه نفس راحت کشیدم و به خودم لعنت فرستادم آخه من چرا باید اینطور ناشیانه رفتار کنم؟!
خدارو شکر تا شب تبت کاملا قطع شد اما مدام لجبازی میکردی تا صبح چندین بار چکت کردم ولی خدا رو شکر اصلا تب نداشتی.
صبح گذاشتمت پیش مامانی و رفتم سر کار.روز سه شنبه خیلی خوب بودی و منم خوشحال که همه چیز به خیری و خوشی گذشت.
روز چهارشنبه صبح محل کارم بودم که مامانی بهم زنگ زد و گفت از صبح چن بار بالا آوردی و اسهال هم داری!!!!
ساعت دیگه نزدیکای 1 ظهر بود و مرخصی ساعتی گرفتم و اومدم پیشت.تو اون ساعت هیچ دکتری مطب نبود.تا 3 صبر کردیم و بالاخره مجبور شدم ببرمت پیش دکتر خودت. از صبح نتونسته بودی چیزی بخوری و هر چی میخوردی بالا میاوردی!
داشتم از ترس میمردم.ساعت 4 دکتر ویزیتت کرد و گفت هیچ علائمی از سرما خوردگی یا عفونت درت وجود نداره یه آمپول ضد تهوع میزنم بهش بعد یک ساعت کمی شیر بخوره اگه بالا نیاورد امشب ببریدش خونه در غیر این صورت اردر میدم تا بستریش کنید بیمارستان.ما هم همه کارایی که دکتر گفت به ترتیب انجام دادیم و خدا رو شکر بالا نیاوردی و آوردیمت خونه.
اون شب تا صبح نتونستم چشم رو هم بذارم. تا صبح بیرون روی داشتی حتی تو خواب. میدونستم که حالت خیلی بده و این شروع یه گرفتاریه بزرگه!!!!!!!
صبح روز پنج شنبه دیگه اداره نرفتم تا بمونم خونه و مواظبت باشم به محض بیدار شدن ازم شیر خواستی ولی الهی مادرت دورت بگرده به محض اینکه چن سی سی خوردی همه رو بالا آوردی و از طرف دیگه اسهال شدید!!!
دیگه فهمیدیم که باید حتما بیمارستان بستری شی و به این سادگی خوب بشو نیستی
یک راست بردیمت بیمارستان گلسار و اونجا بستریت کردیم.
وااااااااااای که وقتی به از اون به بعدش فکر میکنم جیگرم داغ میشه !!!!!!
الهی که مادرت پیش مرگت بشه!!!!!!
اینقد موقه رگ گرفتن ازت گریه کرده بودی که هر لحظه فکر میکردم الانه که بی حال شی و فقط اسم مامان و میگفتی و منم پشت در فقط هق هق میکردم
الانم که دارم مینویسم گریم گرفته!!!!!
از بس تقلا کرده بودی رگ دست چپت رو خراب کردی و سوزن رو کشیدی بیرون و دوباره از دست راستت رگ گرفتن!!!
همش میگفتی مامانییییییییییییییی و بابایییییییییییییی!!!!
شب پنج شنبه به سختی هر چه تمام تر گذشت
تا فرداش جواب همه آزمایش ها اومد تا دلیل این اسهال و استفراغ شدید مشخص شه!!!!!
پیش خودم میگفتم که حتما تقصیر منه و بچم دچار مسمومیت دارویی شده.
تمامی آزمایشاتت سالم بود و هیچ مشکلی نداشت!!!!!!!!!
خصوصا آزمایش مدفوعت رو 3 بار تکرار کردن ولی هر سه بار سالم بود.
نهایتا دکتر گفت که مورد خاصی نیست و مشکل ویروسیه!
روز شنبه دکتر برای بار سوم اومد و شروع کردن به معاینه کردنت و داخل گلوتو خوب نگاه کرد در همین حین گفت ای داد بیداد این نی نی داره 2 تا از دندونای آسیابش با هم دیگه در میاد!!!
جالب بود که معمولا دکترا قبول ندارن که اسهال دلیلش جوونه زدن دندونا باشه ولی دکترش میگفت این بچه هیچ مشکلی نداره و تایید کرد که اسهالت به خاطر در اومدن دندون آسیابته!!!!!
دندونای 17 و 18 جوونه زده بود و لثت به حدی متورم و قرمز بود که با دیدنش اشکم سرازیر شد و تازه فهمیدم تو این چن روز چقد عذاب کشیدی!!!!
بالاخره روز یکشنبه از بیمارستان ترخیص شدیم.
مرواریدای پر درد سرت مبارک عمرم
الانم دندونت از یک طرف کامل زده بیرون و خدا رو شکر حالت خوبه و مثل روزای قبل بازم همون روژینای شیطون خودم شدی
وای الان که شاداب و سرزنده تو اتاق میدویی و بازی میکنی و جیغ میزنی از خوشحالی بال درمیارم. دیگه از شیطونیات عصبانی نمیشم.
روژینای من همیشه سالم و شاداب بمون و بذار با نفسات نفس بکشم
هر تار موی تو شاهرگ زندگیه منه
عاشقتم عزیز مادر