روژیناروژینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

روژینا نفس مامان و بابا

تابستونی که گذشت....

1394/9/9 10:41
نویسنده : مامان ریحانه
2,157 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان ، نفس مامان

تو این پست می خوام تند و تند جبران مافات کنم و هر چی از خاطرات تابستون رو که نتونستم برات ثبت کنم تا جایی که به یاد دارم مرور کنم.

اولین چیزی که به یاد دارم مسافرت یک روزه ما به رامسره. صبح زود به اتفاق دوستای خوب و صمیمیمون خاله راحله و عمو مهدی راهی شدیم. توی راه به لنگرود رسیدیم و تو تالابش چن تایی عکس گرفتیم .واقعا دیدنی بود پر از گلای نیلوفر مردابی زیبا

بعدشم حدود ساعت 11 رسیدیم مجتمع تفریحی تله کابین رامسر و ....

http://zibasaz.niniweblog.com/

 

اینم از ادا اطوارای دخملی ماخندونکزیبا

بام رامسر

آبنمای فوق العاده زیبا

جت اسکی خانوادگیمحبت

واقعا خیلی بهمون خوش گذشت

چن روز بعد تولد دوست ملوست ماهک کوچولو بود

ای قربون جفتتون بشم که اینقد نفسینبوس

هر روز باید چن دقیقه ای با هم تلفنی حرف بزنین!!!!!

ماهک: سلام نوژی اینیا

روژینا: سلام مانی

ماهک: خوبی! بیا اونه ما باشی تونیم(بیا خونه ما بازی کنیم)

روژینا: مانی مانی با خاله باداز(خاله بهناز) بیا اونه ما پاک(پارک) باشی اونیم(تاب و ....)

بوسبوسبوسبوسبوسبوسبوس

اینم تولد ثنای ناز خاله

یه سری عکس هم جامونده از گردشای تابستونی میذارم

یه روز جمعه ماسوله

اینم هفت اقلیم ماسوله به اتفاق مامان جون و بابا جون

باغ پرندگان هفت اقلیم

اینم خرگوش کوچولو ها که عاشقشون بودی

اینم دوست کوچولوت که همونجا باهاش آشنا شدی

 

اینم روژینا و ماهک دوستای جون جونیبوس

دور همی خونه خاله ندا

روژینا ، علی ، ماهان و ماهک

روژینا و ثنا گلی

تولد عمو مهدی

دقیقا یادم نمی یاد تاریخش ولی به همراه دوستای مهربون وبلاگیم بازم با هم قرار گذاشتیم.

خیلی صمیمی و شادبوسمحبت

مانی نازم، نیلوفر خوشگلم، روژی نفس و آدرینای خوردنیبوس

روز خیلی خوبی رو در کنار هم گذروندیم ولی جزییات رو به یاد ندارم جز نبردن زیرانداز که کلی باعث خندیدن هممون شد.چشمکخندونک

پسندها (12)

نظرات (8)

مامانش
9 آذر 94 15:58
سلام رسیدن بخیر بابا چشممون به صفحه ای که اپ نمیشد خشکید ماشاا... خانوم گلی وای از اون چرخ فلک زمینی های دهه 60
مامان ریحانه
پاسخ
سلام عزیزم منم خیلی خوشحالم که بازم با هم ارتباط داریم واقعا دلم براتون مخصوصا واسه حدیث بانو تنگ شده بود
اتی مامان
9 آذر 94 16:23
ایشالله همیشه خوش وخرم باشید دوستمچه عکسای قشنگی....روژیناجون مثل همیشه گوله نمک
مامان ریحانه
پاسخ
فدات عشقم نظر لطفتهایلیای نازم خوشگلتر و دوست داشتنی تر از قبل شده امیر علی هم که کلی آقاتر شدهخدا حفظشون کنه برات
مامان پرنیا
11 آذر 94 17:34
انشاالله همیشه خوش باشید عزیزم دختر نازتو از ظرف من محکم ببوس عکساتون عالی شده
مامان ریحانه
پاسخ
فدات دوست خوبمحتما خاله جونمشمام ببوس پرنیای نازمو
مامان گیسو و گندم جون
11 آذر 94 23:35
ریحانه جونم سلام الهی همیشه جمعتون جمع و دلتون شاد و لبتون خندون باشه عکس ها عالی بودن دوستم ببوس دختر نازم رو خصوصی
مامان ریحانه
پاسخ
سلام عزیز دلمفدای قلب مهربونتحتما خاله جونیشمام ببوس دخی های ملوسو
فاطمه مامي نيكا
12 آذر 94 9:29
سلام ماماني. حسابي دلمون براتون تنگ شده بود. ماشالاه روژينا خانوم شده محكم ماچش كن
مامان ریحانه
پاسخ
ما بیشتر دلمون براتون تنگ شده عزیز دلمشما هم ببوس نیکای نازمو
مامان گیسو و گندم جون
12 آذر 94 13:08
دوست گلم خصوصی
مامان ریحانه
12 آذر 94 20:04
سلام ریحانه خانم گل چه عجب خانومی بالاخره شما اومدی به خدا خیلی نگرانت شده بودم می خواستم از مرجان جون مامان محمد طاها جویای احوالت بشم که آپ شدی خدا رو شکر که این مدت براتون به شادی گذشته همیشه به سفر عزیزم عکسهای سفر خیلی قشنگن نیلوفرای آبیو که نگو با دیدن عکسها یاد تابستون افتادم یهو دلم تنگ شد برای روزای قشنگ تابستون روپینا گلی نازمو ببین فدای اون تیپ نازش
مامان ریحانه
پاسخ
سلام عزیز دلم منم خیلی دلم برات تنگ شده بود دوست خوبمتو همیشه به من لطف داری فدات بشمآره واقعا تابستون فصل خیلی خوبیه من که عاشقشمببوس دخملی نازمو
مامان مریم
18 آذر 94 13:34
چه قدر مکان باصفایی امید وارم بهتون خوش گذشته باشه/